ترانه عشق را سر دادم تا به گوش تو برسد!
حقیقیت عشق را باور کردم که دلتنگ دوری تو نشوم !
اما امروز دلتنگ تر از همیشه فراق تو را بیشتر احساس کردم...
هر چه از عشق سخن گفتی به یاد آوردم و هر چه از مهر برایم خواندی به زبان آوردم ! اما....
اما آنگاه که به نام تو رسیدم زبانم قاصر گشت از اینکه نامت را برایم زمزمه کند ...
پیام عشق را از لاله ها شنیدم ولی کامل نبود .
دیدار آشنا را به جان دل خریدم ،اما کسی که آشنا تر از تو باشد نبود .
نمیدانم این همه حرف را، به که باید بگویم ...نمی دانم با دنیایی از غربت چه کنم ؟!نمیدانم...
ای کاش، شب طولانی انتظار به پایان میرسید و از افق صبحی روشن می دمید تا باز هم
مهربانی را درچشمان سرشار از محبتت، بخوانم...
ای کاش !
+
خسته شده در دوشنبه 88 شهریور 9 ساعت 2:24 عصر توسط امیر
|
دل نوشته ها()